مفهوم سلامت سازمانی به ما اجازه می‌دهد تصویر بزرگی از سلامت سازمانی داشته باشیم. در سازمان‌های سالم کارمندان متعهد و وظیفه شناس هستند، روحیه و عملکرد بالایی دارند، کانال‌های ارتباطی باز و سودمند هستند، و سازمان سالم جایی است که افراد دوست دارند به محل کارشان بیایند و ‌به این که در این محل کار کنند، افتخار می‌کنند. اگر به سازمان سالم به عنوان سیستم نگاه کنیم در چنین حالتی سلامت سازمانی را نه در بهداشت و سلامت جسمانی و روانی کارکنان به صورت فردی وگروهی، بلکه در موجودیت و بقای خود سازمان جستجو می‌کنیم. مدیران در سازمان‌ها وظایفی دارند که برای انجام آن بایستی نقش‌های سازمانی و روابط بین فردی و اهداف سازمان را به طور روشن درک کرده و در جهت تامین نیازهای کارکنان و ارباب رجوع تلاش کنند و سازمان را قادر به برخورد موفقیت آمیز با نیروهای داخلی و خارجی کرده تا بتواند نیروهای مخرب را نیز در جهت هدف اصلی سازمان هدایت و با تامین اهداف سازمان، سودمندی و ادامه حیات آن را تضمین کنند. هیچ کس جز رهبر سازمان نمی تواند تندرستی سازمان را به آن بازگرداند. در حالی که مدیران، غالبا مسئولیت، راهبرد، فناوری، بازاریابی ‌یا تامین مالی را با موفقیت به زیردستان خود تفویض می‌کنند، مسئولیت سلامت فرهنگی سازمان را نمی توانند به هیچ کس جز خود بسپرند. ‌بنابرین‏ مدیران ‌یکی از عوامل اثرگذار بر سلامت سازمانی هستند (شریفی و آقاسی، ۱۳۸۹، ص ۱۵۲).

 

۲-۱-۲٫ ویژگی‌های سلامت سازمانی

 

مایلز‌یک سازمان سالم را به عنوان سازمانی تعریف می‌کند که: ” نه تنها در محیط دوام می آورد بلکه در ‌یک برهه زمانی طولانی نیز به طور کافی سازش کرده و توانایی‌های بقاء و سازش خود را به طور مداوم توسعه داده و گسترش می‌دهد” (هوی و میسکل[۳۴]، ۱۳۸۲). سازمان سالم سازمانی است که درباره خود و موقعیتی که در آن قرار گرفته است واقع بین باشد، قابلیت انعطاف داشته باشد و بتواند برای مقابله با هر مشکلی بهترین منابع خود را به کار گیرد (ساعتچی، ۱۳۸۵). دیویس[۳۵] سازمان سالم را سازمانی می‌داند که در آن کارکنان احساس کنند کاری سودمند و مفید انجام می‌دهند، و به احساس رشد و پرورش شخصی دست می‌یابند و آنان بیشتر کاری شوق انگیز را که خشنودی درونی فراهم می آورد انجام می‌دهند. سازمان سالم سازمانی است که قادر به کمال رساندن کارکرد کارکنان باشد. ‌یک سازمان سالم بایستی تمام توجه و تمرکز خود را بر روی اهداف متمرکز سازد به طوری که به اهداف و مقاصد از پیش تعیین شده دست‌یابد (ایرفنر و ارستین، ۲۰۰۸). سازمان سالم می‌تواند نیروی انسانی گوناگون خود را توانمند و در جهت دستیابی به اهداف خود مدیریت کند (کایریلیدو[۳۶] و همکاران ۲۰۰۸). سازمان‌های سالم دارای رهبران و پیروان سالم هستند. سلامت سازمانی معلول میزان سلامتی افراد، موفقیت و برآورده شدن، نیازهای آنان است (پورکیانی و حری، ۱۳۹۱، ص۳-۴).

 

۲-۱-۲-۱٫ نمایی از سازمان سالم

 

نمایی از سازمان سالم را می توان به شرح ذیل بیان کرد:

 

    1. سازمان سالم، نظام مند است. کار سازمان عبارت است از دریافت نیازها و مواد اولیه و تبدیل آن به کالا و خدمات. گروه‌های ذی نفع در سازمان عبارتند از: مالکان و کارکنان، تامین کنندگان، مشتریان واسطه، مصرف کنندگان نهایی کالا و خدمات، رسانه ها و جوامع محل فعالیت سازان.

 

    1. سازمان سالم دارای اندام‌های نیرومند حسی است که وظیفه آن ها دریافت اطلاعات زنده از کلیه اجزای نظام و تعامل با آن ها است.

 

    1. در تشخیص هدف، تواناست، مدیریت آن در جهت رسیدن به چشم انداز آینده سازمان فعالیت می‌کند.

 

    1. بر پایه اصل اولویت محتوا بر شکل فعالیت می‌کند. ساختار و ساز و کار سازمان متاثر از اهداف و وظایف آن است. از این رو از ساختارهای چند بعدی استفاده می‌کند، ‌یعنی ساختار رسمی و هرمی شکل، تیم‌ها و ساختارهای افقی، ساختار پروژه ای و ساختارهای موقت (مثلا ساختار لازم برای انجام‌ یک تغییر عمده).

 

    1. مدیریت آن از نوع دسته جمعی (تیمی) است. تیم مدیریت در رأس سازمان قرار دارد. تیم‌ها، مدیریت بخش‌ها، تخصص‌ها و پروژه ها را بر عهده دارند. در سازمان سالم، شوراهای ارتباطی (برای ایجاد ارتباط بین تخصص‌های مختلف) فعال هستند، تیم‌های پیشرفت حرفه ای این سازمان‌ها، در برگیرنده هر دو طرف‌ یعنی متخصصان و کاربران خدمات هستند.

 

    1. ارائه خدمت به مشتریان (چه مشتریان بیرونی و چه مشتریان داخلی سازمان ) را کاری در خور احترام می دانند.

 

    1. مدیریت آن اطلاعات مدار است. اطلاعات انبوه ظرف چند ثانیه دریافت و پردازش می شود. دسترسی به اطلاعات در همه لایه‌ها و سطوح سازمان و در تخصص‌ها و مناطق مختلف، برای افراد میسر است.

 

    1. تصمیم گیری توسط کسانی را که به مشتری نزدیک تر هستند، توصیه و تشویق می‌کند، زیرا اطلاعات آن ها بیش از دیگران است.

 

    1. در سرتاسر مجموعه، ارتباطات به نسبت آزاد و روان است.

 

    1. نظام پاداش دهی طوری طراحی شده که پاداش متناسب با کار باشد و سبب رشد و ارتقای افراد شود. ارزیابی مدیران و تیم‌ها بر اساس عملکرد و تحقق اهداف سازمان صورت می‌گیرد.

 

    1. اصل ‌یادگیری در سازمان حاکم است. تعیین هدف‌های آموزشی، بخشی از فرایند تمامی تصمیم گیری‌هاست.

 

    1. آشکارا از نوآوری و آفرینندگی پشتیبانی می‌کند و در برابر روش‌ها و افکار مختلف و متفاوت، بردبار است.

 

    1. سیاست‌های آن، حاکی از حساسیت در برابر بروز تنش بین نیازهای کاری و خانوادگی است. بسته به شرایط، از کار در خانه حمایت می شود. مراقبت از اعضای کهنسال خانواده و کودکان را بخشی از مسئولیت سازمان می‌داند.

 

    1. در امور اجتماعی دیدگاهی روشن دارد. شهروندی جامعه، پاسداری از محیط زیست و طرفداری و حمایت از هنرها جزء سیاست‌های سازمان تلقی می‌شوند، نه فعالیت‌هایی پراکنده و جدا از هم.

 

  1. به کارایی در کار، کیفیت و هوشیاری در امور، ایمنی کار، اهمیت می‌دهد و همواره در صدد بهتر کردن کارها و ایجاد آینده ای درخشان است. سازمان‌هایی که سلامت خود را در بلند مدت حفظ کنند به لحاظ مالی از طرف سرمایه گذاران و از درون از طرف کارکنان سرآمد و ممتاز و از بیرون از ردیف مشتریان و جوامع محلی، مورد احترام قرار می گیرند.

از ویژگی‌های دیگر سازمانی سالم، توانایی تعیین کارهایی می‌باشد که در جریان است. به بیان دیگر، در دراز مدت سازمان‌هایی سالم می مانند که همواره در راهبردهای خود تأمل کنند و بازارهایی را که قرار است در آن به رقابت بپردازند، دوباره ارزیابی کنند. برنامه ریزی راهبردی در سازمان‌های سالم، فرایندی مستمر خواهد بود که ریشه در کار روزانه، آن هم در تمامی سطوح سازمان خواهد داشت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...