۱-۷-۳- باورهای انگیزشی:

منظور از باورهای انگیزشی، دسته­ای از معیارهای شخصی و اجتماعی است که افراد برای انجام دادن یا پرهیز کردن از یک عمل به آن ها مراجعه ‌می‌کنند (پینتریج، ۲۰۰۰)

این معیارهای انگیزشی به دنبال تأیید یا عدم تأیید رفتار به وسیله افراد مهم زندگی شکل ‌می‌گیرد (بندورا، ۱۹۸۹).

این معیارهای درونی ممکن است به صورت­های مختلفی از قبیل همانندسازی، الگوسازی، آموزش مستقیم، تجربه شخصی، تشویق و تنبیه شکل بگیرند (پینتریج، ۱۹۹۹).

۱-۷-۴- پیشرفت تحصیلی:

عبارت است از محصول نهایی فرایند یادگیری فعال که با کمک آموزش و فعالیت­های تربیتی انجام ‌می‌گیرد (گیج و برلاینر[۳۹]، ۱۳۷۴؛ مهدیان، ۱۳۸۵) و توسط نمرات سنجیده می­ شود:

۲-۷- تعریف عملیاتی متغیرها

۲-۷-۱- راهبردهای یادگیری خودتنظیمی

نمره­ای که دانش ­آموزان در انتخاب گزینه­ های مربوط به راهبردهای یادگیر خود نظم داده شده در بخش­های راهبردهای شناختی و اداره و کنترل تلاش (راهبردهای فراشناختی و خودتنظیمی) در پرسشنامه MSLQ که توسط پینتریج و دی­گروت (۱۹۹۰) تهیه شده است، کسب می­ کند (به نقل در جعفری، ۱۳۸۸).

۲-۷-۲- باورهای انگیزشی

نمره­ای که فرد در مقیاس راهبردهای انگیزشی برای یادگیری در بخش خودکارآمدی، ارزش­گذاری درونی و اضطراب امتحان در پرسشنامه MSLQ که توسط پینتریج و دی­گروت (۱۹۹۰) تهیه شده است، کسب می­ کند به عنوان نمره ­های باورهای انگیزشی محسوب می­ شود (احمدی، ۱۳۸۹).

۲-۷-۳- پیشرفت تحصیلی:

منظور از پیشرفت تحصیلی در این پژوهش، میانگین یا معدل کتبی (نهایی) دانش ­آموزان سال سوم در پایان سال تحصیلی (خرداد ماه) ‌می‌باشد.

فصل دوم:

مبانی نظری و پیشینه پژوهش

۲-۱- مقدمه:

تعلیم و تربیت، فرایندی دامنه­دار و چند بعدی است و تحقق اهداف آن، مستلزم نگاه همه جانبه به عوامل زمینه­ای، فردی و بین ­فردی است که در جریان پیشرفت تحصیلی مداخله می­ کند. از وظایف اصلی آموزش وپرورش در هرکشور، انتقال میراث فرهنگی جامعه، پرورش استعدادهای دانش ­آموزان و آماده کردن آنان برای شرکت فعال درجامعه است ‌بنابرین‏ تعلیم وتربیت افراد به منظور تصدی امور مختلف ضروری می­ نماید (صمدی، ۱۳۸۶).

موفقیت و پیشرفت تحصیلی دانش ­آموزان هر جامعه نشان دهنده موفقیت نظامی آموزشی در زمینه هدف­یابی و توجه به رفع نیازهای فردی است ‌بنابرین‏ نظام آموزشی را زمانی ‌می‌توان کارآمد و موفق دانست که پیشرفت تحصیلی افراد آن در مقاطع مختلف بیشترین و بالاترین رقم را داشته باشد. (همان منبع).

در این راستا نظریه­ های متعددی در زمینه تعلیم و تربیت به ظهور رسیده است. این نظریه ­ها هر یک از زاویه­ای خاص به عوامل مؤثر بر پیشرفت تحصیلی نگریسته­اند. ‌بنابرین‏ با توجه به پیشرفت تحصیلی در دنیای کنونی و با توجه ‌به این امر که شکست تحصیلی عواقب جبران­ناپذیری برای فرد، خانواده و جامعه در پی دارد. لازم است ‌به این امر مهم توجه شود و با شناسایی عوامل مؤثر بر پیشرفت تحصیلی دانش ­آموزان، دید خانواده ­ها و مدارس را نسبت ‌به این پدیده عملی­تر کرد.

یادگیری خودتنظیمی، سازه­ای ارزشمند در تعلیم وتربیت جدید است. ایجاد خودتنظیمی و خودکنترلی در دانش ­آموزان از اهداف مهم تعلیم و تربیت به شمار می­رود. با درونی شدن این مفهوم در دانش ­آموزان، آن­ها آماده می­شوند در زندگی بر رفتارهای خود نظارت داشته باشند. (همان منبع).

در این فصل ابتدا به چهارچوب نظری موضوعی مورد پژوهش و سپس به متون مربوط به ارتباط بین راهبردهای یادگیری خود نظم داده شده و باورهای انگیزشی در پیشرفت تحصیلی اشاره می­ شود.

۲-۲- بخش اول: مبانی نظری

این بخش در سه محور اصلی سازمان یافته است. محور اول مبانی نظری راهبردهای یادگیری خودتنظیمی، محور دوم باورهای انگیزشی و محور سوم پیشرفت تحصیلی است.

۲-۲-۱- الف: یادگیری خودتنظیمی (خود نظم داده شده)

خودتنظیمی سازه­ای است که در دهه­ ۱۹۶۷ از سوی بندورا مطرح شد. یکی از مفاهیم مورد تأکید نظریه شناختی- اجتماعی[۴۰]­ بندورا، مفهوم خودسامانی یا خودنظم دهی است. منظور از خودسامانی «تولید و هدایت اندیشه­ ها، هیجانات و رفتارها توسط خود فرد به منظور رسیدن به هدف است» (سانتروک[۴۱]، ۲۰۰۴)

بندورا، یادگیری خودتنظیمی را این گونه تعریف می­ کند: «توانایی شروع کردن و دست کشیدن از فعالیت­های مطابق یا مقتضیات موقعیت­های اجتماعی، آموزشی و توانایی به تعویق انداختن کارها با هدف دلخواه» خودتنظیمی، نقطه ثقل کارکرد مؤثر در زمینه ­های کنترل تکانه، مدیریت زمان و مقابله با فشار روانی است. (زیبازاده، ۱۳۸۶).

بنا بر عقیده زیمرمن(۱۹۹۵) یکی از مهارت­ های خودتنظیمی مهارت مدیریت و برنامه­ ریزی زمان است. مدیریت زمان، به معنی مدیریتی است. هم چنین به معنی اختیار گرفتن زمان و کار خویش و اجازه ندادن به اینکه امور و حوادث شما را هدایت کند. (همان منبع).

گرین و آزودو[۴۲](۲۰۰۷) می­گویند: «اگرچه بر سر تعریف نظریه خودسامانی در میان صاحب­نظران اختلاف وجود دارد، اما همه آنان بر این باورند که یادگیرندگان خود سامانگر فعالند و به کمک نظارت و راهبرد، یادگیری خود را به طور مؤثر سامان می­ دهند» (سیف،۱۳۸۸)، پینتریج (۱۹۹۹) یادگیری خود نظم داده شده را به عنوان راهبردهایی که دانش ­آموزان استفاده ‌می‌کنند تا شناخت خود را تنظیم کند، تعریف می­ کند. یادگیری خود نظم داده شده یک فرایند فعال و سازنده است که طی آن یادگیرنده برای خود هدف تعیین می­ کند و با توجه به اهداف و شرایط موجود در محیط سعی در ارزیابی، تنظیم و کنترل فرایندهای شناختی، انگیزه­ای و رفتاری­اش می­ کند.

زیمرمن (۱۹۹۵) یادگیری خود نظم داده شده را به عنوان نوعی از یادگیری که در آن افراد تلاش‌های خود را برای فراگیری دانش بدون تکیه به معلم و دیگران شخصا شروع کرد، و جهت می­بخشند، توصیف می­ کند. و در تعریف دیگری (زیمرمن، ۱۹۹۸) یادگیری خود تنظیم شده عبارت است از فرایندی که دانش ­آموزان را وادار به درگیری خلاقانه در تلاش‌های فکری، رفتاری و شناختی می­ کند تا بتوانند به اهداف مهم و باارزش آموزش تحقق بخشند. این تعریف حاکی از این است که:

۱- اهداف، دانش ­آموزان را در جهت سازگاری هدایت می­ کند.

۲- آن­ها، احساسات، افکار و اعمالی را در جهت رسیدن ‌به این اهداف شکل می­ دهند.

۳- آن­ها به طور منظمی در جهت رسیدن ‌به این اهداف تلاش ‌می‌کنند.

البته زیمرمن هر فعالیتی را که دانش ­آموزان در جهت رسیدن به هدف انجام می­ دهند خواه خودانگیخته باشد یا نه، به عنوان یک راهبرد خودتنظیمی می­شناسد (جعفری، ۱۳۸۸).

مطالعات اولیه در زمینه خودتنظیمی مبتنی بر خودتنظیمی به معنای عام کلمه بود که زمینه ­های گوناگون فردی – خانوادگی و اجتماعی را مورد توجه قرار می­داد. ولی از دهه­ ۱۹۸۰، این سازه در زمینه­ یادگیری مطرح شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...